نمایش خبر
خلاقیت(۲)
خلاقیت(۲)
عوامل موثر در خلاقيت و تاثير آن بر محتواي كتب درسي :
كارل راجرز (carl Rogers) ، چگونگي عوامل موثر در خلاقيت را به طريق تحليلي بيان كرده است و در اين زمينه ميگويد: واضح است كه خلاقيت را نميتوان با فشار بوجود آورد بلكه بايد به آن اجازه داده شود تا ظهور كند. او معتقد است كه با فراهم كردن امنيت رواني و آزادي، احتمال ظهور خلاقيت سازنده را ميتوان افزايش داد.
تورنس٬شواهدي بدست آورد كه نشان ميداد اوج خلاقيت در كلاس دوم ابتدائي است ولي به دليل اقرار در مطابقت با ديگران معمولاًاز بين ميرود. منحني خلاقيت بسياري از كودكان در حدود ده سالگي افت مييابد و آنان هرگز خلاقيت دوره اوليه كودكي را باز نخواهند يافت. با توجه به اينكه آنان در اين سن در مدرسه هستند نبايد تاثير خانواده، مدرسه، محتواي درسي، روش تدريس و شخصيت معلم را در افت خلاقيت كودكان نديده گرفت. محتواي درسي يكي از عواملي است كه ميتواند در مدرسه، زمينه پرورش خلاقيت را فراهم كند .
علاوه بر موضوعي كه «كارل راجرز» مطرح كرده است عوامل ديگري نيز در خلاقيت موثر هستند كه اگر بطور صحيح بكار گرفته شوند در شكوفايي خلاقيت افراد موثر خواهند بود .
در اين مقاله اين عوامل و تاثيري را كه بر محتواي كتابهاي درسي دارند مورد بررسي قرار ميدهيم:
نقش اطلاعات در خلاقيت
انگيزش و خلاقيت
خلاقيت و ميزان خود پذيري
تخيل و خلاقيت
خانواده و خلاقيت .
نقش اطلاعات در خلاقيت :
اطلاعات يكي از عوامل اساسي خلاقيت وماده خام آن است و به گفته «ويليام»، خلاقيت مهارتي است كه اطلاعت پراكنده را به هم پيوند ميدهد. نتايج تحقيقات «هيز» (1988) و «ويش بو» (1988) در رابطه با زندگي 76 آهنگساز و 66 شاعر مشهور نشان داده است كه هيچكدام از ايشان زودتر از پنج سال از شروع دوران شاعري و آهنگسازي خويش، شعر يا آهنگ قابل توجهي نساختهاند، اين امر نشانه آنست كه بدون برخورداري از ميزان مطلوبي از دانش نميتوان شاعر، نويسنده، موسيقيدان و يا فيزيكدان خلاق شد.
رابطه هوش و خلاقيت :
تحقيقات علمي نشان داده است كه هوش خارقالعاده معادل با داشتن استعداد خلاقيت نيست، به عبارتي دانش آموزاني كه داراي هوش زيادند، الزاماًافرادي كه ابداعي ترين ايدهها را خلق كنند، نميباشند همچنين محققاني چون رو، (1953) و مك كنيون (1968)، ضمن بررسي هوش افراد بسيار خلاق دريافتند، آنان از مردم عادي باهوشترند ولي از همكاران غير خلاق خويش درخشانتر نبودند. «والدچ» و «رانكو » ضمن تاييد اين مطالب اظهار ميدارند كه داشتن حداقلي از هوش، براي خلاقيت ضروري به نظر ميرسد .
از نظر «پياژه» بوسيله نيروهاي خلاقه است كه كودك ميتواند دورانهاي مختلف انديشه را طي ميكند. براي اينكه عقل و هوش او رشد كند بايستي مراحل سختي را بگذراند. انبارهاي از شواهد نشان ميدهد كه دو شيوه يادگيري و تفكر از وظايف اختصاصي نيمكرههاي چپ و راست مغز حاصل ميشود. قسمت چپ اطلاعات را بطور خطي، منطقي و متوالي پردازش نموده و اساساً با اطلاعات شفاهي سر و كار دارد. نيمكره راست، اطلاعات را بطور غير خطي، از طريق درك مستقيم (شهودي) و بطور همزمان پردازش نموده و با اطلاعات تصويري، شنوائي و عاطفي سر و كار دارد .
استراتژيهاي تفكر كه بيشتر از ويژگي نيمكره چپ است، تحليلي، متوالي، ومنطقي است . نيمكره چپ همچنين در درك تمايزها و تفاوتهاي ظريف تخصص دارد. از آنجا كه فرايند تفكر خلاق نياز به مقدار زيادي تفكر مربوط به هر دو نيمكره دارد، انتظار ميرود كه هر فرد خلاق ايدهآل كسي باشد كه بتواند وظايف اختصاصي هر دو نيمكره را به نحوي مكمل ادغام نموده و مورد استفاده قرار دهد. ولي شواهد موجود حاكي از آن است كه در انواع متعددي از آزمونهاي تفكر خلاق بزرگان كه در وظايف مغزي نيمكره راست تخصص دارند، تقريباً بدون استثناء از افرادي كه شيوه ادغام دو نيمكره را بكار ميبرند، پيش ميگيرند. چنين افرادي همچنين يادگيريهاي خود را بيشتر مورد استفاده قرار ميدهند .
انگيزش و خلاقيت :
انگيزش به حالات دروني ارگانيسم كه موجب هدايت رفتار به سوي نوعي هدف ميشود، اشاره ميكند. اخيراًبرخي از روانشناسان اجتماعي (لپر، كرين، نيس بت،1973 ) انگيزش دروني را از جنبه شناختي تعريف كردهاند، آنها عقيده دارند، اگر افراد درك كنند كه بواسطه علاقه خود در فعاليتشان مشغول هستند، بطور دروني انگيخته ميشوند اما اگر فعاليتهاي خود را به عنوان كسب اهداف بيروني ادراك كنند، بطور بيروني انگيخته ميشوند. نظريه پردازان روان شناختي عقيده دارند كه خلاقيت از حالت برانگيختگي دروني مرتبط با فعاليت بيشتر از انگيختگي بيروني مرتبط با فرد منجر به خلاقيت ميشود .
از نظر گيلفورد، تا زماني كه عملي از روي عادت انجام گيرد، خلاقيتي در كار نيست ولي به مجردي كه اجراي عملي احتياج به تدابير جديدي داشت، جريان خلاقيت به كار ميافتد.
در برخي نوشته هاي هيجان انگيز بوسيله آينده نگراني مانند، (الوين تافلر، بنيامين سينگر و فردريك پولاك) درباره وجود رابطه بسيار قوي بين انگيزه براي يادگيري و نيل به دستاوردهاي خلاق از يك سو و تصوير ذهني شخص از آينده، از سوي ديگر بحث شده است. «تافلر» معتقد است كه نحوهاي كه دانشآموز و دانشجو، آينده خود را ميبينند با عملكرد آكادميك آنها و نيز توانايي آنان براي زندگي، وفق دادن خود با محيط و رشد فكري آنان در يك جامعه پر تغيير ارتباط مستقيم دارد
خلاقيت و ميزان خود پذيري :
تعادل در ميزان خود پذيري در صورتي كه ساير شرايط موجود باشد باعث ميشود كه انسان در صدد به فعل درآوردن استعدادهاي بالقوه خود از جمله خلاقيت باشد. نتايج تحقيقات «گراندال» (1954) در ارتباط با ميزان خود پذيري و سازگاري اجتماعي نشان ميدهد كه هم كساني كه خود را كمتر از آنچه هستند به حساب ميآورند و به ديگران نشان ميدهند و هم كساني كه خود را بيشتر از آنچه هستند به ديگران نشان ميدهند، در زندگي اجتماعي موفق نيستند. اين دو گروه در روابط انساني دائم با مشكلاتي مواجه هستند و با هدر دادن وقت و انرژي، بازده كارهاي خلاقه آنان كاهش مييابد .
« ميچر» جهت نشان دادن رابطه خودپذيري و اضطراب نتيجه گرفت، اضطراب يكي از عوامل مهم بازدارنده جريان خلاقيت استو عواملي است كه در سازش آنها و بازده تحصيلي و خلاقيت آنان اثر سوء ميگذارد.
تخيل و خلاقيت :
تخيل نوعي تفكر آزاد است و با بهره گيري از آن كه خمير مايه خلاقيت است، دنيايي بزرگ پهناور در مقابل چشمان دانشآموزان گشوده ميشود و قادر ميگردد، آزادانه خيال پردازي كند .
به گفته يكي از روانشناسان معاصر (هارلوگ،1982)، خلاقيت شكلي از تخيل كنترل شده است كه به نوعي ابداع و نوآوري منجر ميشود.
به نظر «فرويد»، تفكر خلاق شكل عالي تخيلات آزاد و بازيهاي دوره كودكي است. به عقيده او سرچشمه خلاقيت را بايد در تجربيات دوره كودكي جستجو كرد. زيرا چگونگي تجارب دوران خردسالي در ظهور انديشههاي نو فوقالعاده موثر است. از طرفي تجارب خلاق و تخيلي به ما فرصت ميدهد تا به رشد استعدادهاي خود براي تفكر، عمل و تبادل نظر پرداخته و بتوانيم به گسترش مهارتهاي جسمي و ذهني خود، پرورش احساسات، حواس پنجگانه، كشف ارزشها و درك فرهنگ خود و ديگران بپردازيم.
خانواده و خلاقيت :
بدون شك خانواده مهمترين نقش را در كنترل و هدايت تخيل و ظهور خلاقيت دارد . خانوادهها بايد شرايط لازم جهت فعاليتهاي متنوع براي كودكان را فراهم نموده و فرصتهاي لازم را براي سوال كردن، كنجكاوي و كشف محيط به كودكان بدهند. تنيبه و تهديدهاي مكرر، آفت خلاقيتهاي ذهن است. زمينه رشد خلاقيت در خانه زماني فراهم ميشود كه به كودكانتان آزادي زيادي بدهند و به آنها احترام بگذاريد. از نظر عاطفي در حد اعتدال به آنها نزديك شويد و بر روي ارزشهاي اخلاقي و نه قوانين خاص تأكيد نماييد. با تشويق و تاييد رفتار كودك و فراهم آوردن زمينههاي مساعد و تدارك لوازم بازيهاي دلخواه او، قدرت تخيل و خلاقيت كودكان را تقويت كنيد. خيالپردازيهاي كودكان را سرزنش نكنيد زيرا خلاقيت او را محدود ميسازيد .
مهمترين عامل در بروز خلاقيت انگيزه است و اين انطباق انگيزه و استعداد تواماً در خلاقيت كارساز است. محيط اجتماعي كودكان و تاييد بر روي انگيزه خلاق بسيار مفيدتر از تاكيد روي استعداد ميباشد.
خانواده خلاق به ويژگيهاي دروني نظير پايبندي به ارزشها، داشتن علاقه به چيزي و صراحت و ركگويي، بيش از ويژگيهاي بيروني نظير خانواده خوب، حسن سلوك و كوشا بودن، اهميت ميدهند .
از نظر «ويليامز» تماس فعال با محيط زيست طبيعي، اجتماعي و فرهنگي ميتواند تاثير ثمربخشي بر بازده خلاقيت داشته باشد، به اعتقاد او هر اندازه محيط خانوادگي و تحصيلي كودك از نظر دانستنيها و اطلاعات غنيتر باشد به همان اندازه بازده خلاقيت كودك بيشتر است. محيطهاي بيش از اندازه رسمي و بيش از اندازه آزاد براي خلاقيت نسبتاً مضرند و هرگز نخواهند توانست خلاقيت را در فرد بطور سالم بپرورانند. «پال تورنس» ميگويد محيطي كه هم آزادي بيان و هم ارتباط سالم را تبيين كند از لحاظ پرورش خلاقيت بهترين محيط محسوب ميشود به ويژه اگر پاداشهايي نيز براي رفتارهاي خلاق در نظر گرفته شود. در كنار خانواده، مدرسه نيز نقش بسيار مهمي در شكوفايي خلاقيتهاي كودكان دارد .
سن ورود به مدرسه سني بسيار بحراني و حساس در ارتباط با خلاقيتهاي ذهني است . عواملي همچون تكاليف زياد، تأكيد بر محفوظات، اجراي برنامههاي هماهنگ و انتظار رفتارهاي يكسان از دانشآموزان، عدم توجه به تفاوتهاي فردي، اعمال انضباط و مقررات شديد، تشويق به كسب نمرات بالا و ايجاد جو قوي، رقابتهاي فردي براي ممتاز شدن و عدم شناخت يا بيتوجهي به ويژگيهاي كودكان خلاق سبب ميشود كه قدرت تخيل و خلاقيت آنها به تدريج كاهش يابد.
تنظیم و گردآوری :سمیه السادات علوی
منبع : كتاب مجموعه مقالات نخستين كنگره بين المللى - دانشگاه آزاد اسلامى
www.creativity.ir